شعر۱۰۲۶
در حرم دوست چه ها کرده است
ساغر و پیمانه به پا کرده است
هو کند مجلس و میخانه را
مست کند شاهد و فرزانه را
نرگس مخمور و مستش به بین
لامَکه بر بسته به زلفش به بین
جلوه ی رخسار پری روی او
مرده ستانده به پا موی او
پیر ز مسجد شده است سوی او
چیست طریقت از این روی او
مسجدومحراب سویش ساخته
دلبر و دل را به دو باخته
عالَم او عالَمِ دل داری است
شور اگر هست ز شیدائی است
روی خوشش هاله ای از هور هست
جلوه او آتشی از طور هست
بسیارعالی استاد?????????
مینویسم یک غزل، وزن و ردیفش چشم تو
قافیه، موضوع و احساس لطیفش چشم تو
مینویسم از تصادفکردنت با قلب خود
مینویسم باعث نبض ضعیفش چشم تو
مینویسم اعتراف از دل که خونم ریخته
حس شــــورانگیز اقدام کثیفش چشم تو
مینویسم یک تفاهمنامه بین عقل و دل
نکتهی سنگین و حساس و ظریفش چشم تو
مینویسم یک کتاب آسمانی بعد از این
وصف چشمان تو و نام شریفش چشم تو
بســـــــیار قشنگ وزیبا??❤️❤️❤️???