شعر ۱۴
تو چه گوئی که دوزخ همه آتش بِکَشد
باده و مطرب و ساقی به آتش بکشد

آن حبیبی که از او وصف جمالش بکُنند
معرفت نیست که او جمله به آتش بِکَشد

می نخورده چه داند که ساقی چه کند
می بدو ده که سجاده به آتش بکشد

One comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *