شعر۱۱۵ عشق را عاشق نمیداند که چیست آنچه او داند جنون عاشقیست بلبل عاشق فغان چون می کند لاله را او هم جگر خون می کند شمع سوزد بهر دلدارش ولی انجمن را اوست نورانی کند شو ر و شیدائی ز عشق آید پدید عاشق است کز عشق دل خون …
شعر۱۱۵ عشق را عاشق نمیداند که چیست آنچه او داند جنون عاشقیست بلبل عاشق فغان چون می کند لاله را او هم جگر خون می کند شمع سوزد بهر دلدارش ولی انجمن را اوست نورانی کند شو ر و شیدائی ز عشق آید پدید عاشق است کز عشق دل خون …