شعر۳۰۳ جلوه حورت به دیدم محو رخسارت شدم نرگس مستت چو دیدم سحروجادویت شدم ناز و طنازیت بدیدم محو اندامت شدم بر کمند زلف مشکینت گرفتارت شدم گفته بودی دین و ایمانت بمن ارزان دهی نازنینا چون به گفتی کعبه جانت شدم
شعر۳۰۳ جلوه حورت به دیدم محو رخسارت شدم نرگس مستت چو دیدم سحروجادویت شدم ناز و طنازیت بدیدم محو اندامت شدم بر کمند زلف مشکینت گرفتارت شدم گفته بودی دین و ایمانت بمن ارزان دهی نازنینا چون به گفتی کعبه جانت شدم