شعر ۴۲
ساقیا در ده که ما مجنون شدیم
باده نوشیم و چنان حیران شدیم
آنچه درجام شراب افکنده ای ماآن شدیم
جرعه جرعه نوش نوش آن شدیم
آنچه در عالم نه بینی آن شدیم
عاشق شیدائی و شیدا شدیم
گر گناهی باشدش بیرون شدیم
چون ثواب آید درون آن شدیم
درد و داغ عاشقی بر آن شدیم
هم چو مهدی وادی مجنون شدیم
ای جااااانم فداتبشم????????????شعربسیارزیبا عالییییی???????????
دختر خوشگل وو دوستداشتنی?????????????????
شعر عالی???????