شعر ۲۶
ساقی پیر عجب جلوه و جائی دارد
باده در جام عجب لطف و صفایی دارد

می به پیمانه چه کردست خدایامددی
تا به نوشیم به یادش چه هوایی دارد

5 Comments

  1. هم میانِ من و تقدیر جدال است هنوز
    هم رسیدن به تو انگار محال ا‌ست هنوز
    تشنه لب مرده دلم، هیچ مهم نیست اگر…
    آبی چشم تو صاف است و زلال است هنوز!
    سخن از آمدنت بود که رفتی بی حرف…
    ردپاهای تو در خاطرِ فال است هنوز
    در دل خاطره جا مانده ای و شعله وری… عطر گرم نفست در تن شال است هنوز
    گریه کردم که سبک تر بشود درد، نشد…
    در گلو بغضِ بدی مانده که کال است هنوز
    گرچه در بغض و غمی بی سر و ته گم شده ام…
    لحنِ خندیدن تو احسن حال است هنوز
    باختم‌ باز هم انگار به تقدیر بدم…
    که رسیدن به تو انقدر محال است هنوز
    طاهره_اباذری_هریس

پاسخ دادن به asus1327 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *