شعر ۲۷
زاهدان دل بر کنید از زاهدی
دل سپارید بر دل و دلدادگی

دلبران از بهر دل ، دل داده اند
پیش ساقی جام می درداده اند

عاشقی را شیوه دل کرده اند
عاشقان مفتون دلبر کرده اند

شور و شیدائی ز دلبر دیده اند
عشق ومستی رازعاشق دیده اند

تا قدح از جام عشق پر کرده اند
عاشقی هاخودبه مجلس کرده اند

مهوشان شوری به محفل داده اند
مطربان با نای غوغا کرده اند

صوفیان در وجد هوهو کرده اند
عارفان بر عشق یا هو کرده اند

6 Comments

  1. هم میانِ من و تقدیر جدال است هنوز
    هم رسیدن به تو انگار محال ا‌ست هنوز
    تشنه لب مرده دلم، هیچ مهم نیست اگر…
    آبی چشم تو صاف است و زلال است هنوز!
    سخن از آمدنت بود که رفتی بی حرف…
    ردپاهای تو در خاطرِ فال است هنوز
    در دل خاطره جا مانده ای و شعله وری… عطر گرم نفست در تن شال است هنوز
    گریه کردم که سبک تر بشود درد، نشد…
    در گلو بغضِ بدی مانده که کال است هنوز
    گرچه در بغض و غمی بی سر و ته گم شده ام…
    لحنِ خندیدن تو احسن حال است هنوز
    باختم‌ باز هم انگار به تقدیر بدم…
    که رسیدن به تو انقدر محال است هنوز
    طاهره_اباذری_هریس

پاسخ دادن به asus1327 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *