شعر
فریاد از این فرقت و بی داد زمانه
صد داد از این بی دلی و درد زمانه

گفتند در این عالم خاکی تو نپایی
پس بهرچه آیی دراین دشت زمانه

4 Comments

  1. ماکه نفهمیده ایم دنیا به کامِ کیست!
    اینهمه کمبود هایمان برای چیست؟
    این غصه ها را تحمل کن اِی سروِ ناتوان
    با تشنگی بِساز و تمام قَد بِایست
    خدایا خودت بگو که بین ما و تو….
    کاین چه طرز خدایی ُ و بندگی ست؟
    گُم گشته در سَرای مُحبتیم و خود بگو
    کدام لحظه ی نابِ مان صفرِعاشقی ست؟
    درتنگنای زندگیمان چو سنگ آسیاب
    همواره دردَ و فشار و فِسُردگی ست
    باعشق هم دگر دردِمان دَوا نمی شَود
    خدا خودت بگو کاین چه طرزِ زِندگیست
    #آشتیانی
    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

پاسخ دادن به mozhganp2000 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *