شعر ۹۴۵
شرح رسوایی ما بر در و دیوار کنند
سخن نغز نگویند و چه رسوات کنند
همه جا وصف جمال دل و دلدار کنند
چون حقیقت ندانند ز چه گفتار کنند
می ندانند چه باشد سخن ازمی بکنند
زلف دلدار ندیده شکن از مو بکنند
به خرابات نه رفته خرابت به کنند
می و میخانه ندیده چه بد نام کنند
چو به محراب شوند بهرخدا فتنه کنند
خون نا حق بریزند و عبادت بکنند
که مسلمانی همانیست که در پیش کنند
آنچه ظلم است بهرمومن ودرویش کنند
عالی ??????
ای جانم???????بسیارزیبا وعالی??????????
ماه بانو، حال من در حال حاضر خوب نیست
حالِ این دیوانۀ آشفته خاطر خوب نیست
“با تو بودن” را مگیر از من که در همسایگی
بی محلی با شما حتی به ظاهر خوب نیست
کم مرا مَنعم کن از طعم لبت، بانو نگو:
قند لبهایت برای مرد شاعر خوب نیست
از خزانِ دوری ات یک روز مرگم می رسد
حال و روز عاشقت در این اواخِر خوب نیست
اشک را جاری نکن روزی شنیدی مُرده ام
گریه نشنیدی مگر پشتِ مسافر خوب نیست؟
خواستم چاپش کنم این شعر را، دیدم ولی
بوسهء لب در غزل، از دید ناشر خوب نیست
سید_مصطفی_غفاری_جم