شعر ۷۹۱
دوش سلطانی می خانه بنام تو زدند
ساقی و ساغر و پیمانه به پای تو زدند
نوش نوش و جام جام بر سر جانانه زدند
شاهدان مست وغزلخوان چه رندانه زدند
به خرابات سخن از تو و میخانه زدند
ره مطلوب از آن خانه به خمخانه زدند
خم و خمخانه تهی بود از آن باده زدند
گر نمی باده به خم بود چه مستانه زدند
احسنت استاد گرامی اشعار پر معنایی است????????? عکس زیبایی است? ???
ای جاااانم دخترزیبا?????????????بسیارعالی??????????
???????