شعر ۲۲
پیام دادی نگاهم قند قنده
دلت بر چین زلفم در کمنده
لب و پیشانیم را بوسه دادی
سیوال کردی بگم بوسم به چنده
عزیزم بوسه ها یم بس گرانه
به هر بوسم هزاران جان فدامه
نمی دانی که جان دادن به مهدی
نشانش بوسه ها ی بی امانه
شعر ۲۲
پیام دادی نگاهم قند قنده
دلت بر چین زلفم در کمنده
لب و پیشانیم را بوسه دادی
سیوال کردی بگم بوسم به چنده
عزیزم بوسه ها یم بس گرانه
به هر بوسم هزاران جان فدامه
نمی دانی که جان دادن به مهدی
نشانش بوسه ها ی بی امانه
ای جاااانم????????❤❤❤زیباوعالی?????????
???????????
?????????شعرعالی ??????????
عالی بابایی نازنینم❤️❤️❤️❤️???????????
یک عشق بیملاحظه چون تیغ بر گلوست
فریاد اگر نمیکشم از ترس آبروست
این سمت، دشمنان قسمخورده در کمین
آن سو کشیدهاند کمانابروان دوست
وقتی پلی شکسته، فقط مانده پشت سر
ناچارم از ادامهی راهی که پیش روست
بشکن مرا؛ بدون تو یک مُهر باطلم
بیهودهام شبیه نمازی که بیوضوست
پیرم ولی هنوز جوانی نکردهام
این تاک کهنه را قدحی تازه آرزوست
خود را به حجم خالی من واگذار کن
ای بادهای که جای تو آغوش این سبوست