۸ آذر ۱۳۹۷ ۸ آذر ۱۳۹۷ beautiful, iran, love, poet, poetry, ادبیات, ایران, بهترین, زاهدان, زیبا, زیبایی, شاعر, شعر, شعر_عاشقانه, شعر_مهدی_سزاوار, شعر_نو, شعرای_معاصر, عشق شعر پیر خرابات را محرم اسرار را بردرمیخانه اش رقص به پا کرده ایم راز دل خویش را گفته درویش را برسرهفت شهرعشق شوربه پاکرده ایم نوشتهٔ پیشین نوشتهٔ بعدی 4 Comments soheil_narouie ۸ آذر ۱۳۹۷ at ۲:۴۶ ق٫ظ 6 سال ago ? arabzade60 ۸ آذر ۱۳۹۷ at ۴:۵۰ ق٫ظ 6 سال ago ماشاالله چقدر شبیه خاله رخشانش شده هزارماشالله s4eedeh1 ۸ آذر ۱۳۹۷ at ۷:۱۳ ق٫ظ 6 سال ago ای جوووونم??????????بسیارزیبااااااوعالییییی ??????????? mozhganp2000 ۸ آذر ۱۳۹۷ at ۴:۵۰ ب٫ظ 6 سال ago با صدای در و دیوار به هم می ریزم شعر می نوشم وبسیاربه هم می ریزم دایره دایره گیجم من از خودشده چون گاه با یڪ نخ سیگار به هم می ریزم بی سبب با وزش اندڪ،بادی در بید مثل اعصاب تو صد بار بهم می ریزم از عزیزت غزل تازه بخواهی خوب است با غزل در بغل یار بهم می ریزم ڪوه صبرم ولی از بس ڪه بهم می ریزی من هم از اینهمه آزار بهم می ریزم تو به من تڪیه نڪن در گسل زلزله ام ناگهان می شوم آوار به هم می ریزم در ره عشق نمی ترسم اگر ڪشته شوم چه ڪسی گفته سر دار بهم می ریزم فرشتہ_خدابندھ پاسخ دادن به s4eedeh1 لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *CommentName* Email* Website Save my name, email, and site URL in my browser for next time I post a comment. Δ
mozhganp2000 ۸ آذر ۱۳۹۷ at ۴:۵۰ ب٫ظ 6 سال ago با صدای در و دیوار به هم می ریزم شعر می نوشم وبسیاربه هم می ریزم دایره دایره گیجم من از خودشده چون گاه با یڪ نخ سیگار به هم می ریزم بی سبب با وزش اندڪ،بادی در بید مثل اعصاب تو صد بار بهم می ریزم از عزیزت غزل تازه بخواهی خوب است با غزل در بغل یار بهم می ریزم ڪوه صبرم ولی از بس ڪه بهم می ریزی من هم از اینهمه آزار بهم می ریزم تو به من تڪیه نڪن در گسل زلزله ام ناگهان می شوم آوار به هم می ریزم در ره عشق نمی ترسم اگر ڪشته شوم چه ڪسی گفته سر دار بهم می ریزم فرشتہ_خدابندھ
?
ماشاالله چقدر شبیه خاله رخشانش شده هزارماشالله
ای جوووونم??????????بسیارزیبااااااوعالییییی ???????????
با صدای در و دیوار به هم می ریزم
شعر می نوشم وبسیاربه هم می ریزم
دایره دایره گیجم من از خودشده چون
گاه با یڪ نخ سیگار به هم می ریزم
بی سبب با وزش اندڪ،بادی در بید
مثل اعصاب تو صد بار بهم می ریزم
از عزیزت غزل تازه بخواهی خوب است
با غزل در بغل یار بهم می ریزم
ڪوه صبرم ولی از بس ڪه بهم می ریزی
من هم از اینهمه آزار بهم می ریزم
تو به من تڪیه نڪن در گسل زلزله ام
ناگهان می شوم آوار به هم می ریزم
در ره عشق نمی ترسم اگر ڪشته شوم
چه ڪسی گفته سر دار بهم می ریزم
فرشتہ_خدابندھ