شعر ۹۲۳
آمدی دردانه ام دردانه گشتی عاقبت
شرح عشق وعاشقی برمانوشتی عاقبت
آمدی شرح وصال یار را بر ما کنی
جان ودل مجنون نمودی سوی الله عاقبت
بلبلان در بوستان حنجر دریدند عاقبت
شرح آن دل دادگی بر مانمودی عاقبت
عالم ویرانه را آباد کردی عاقبت
بوی موی عطر گیسویت فشاندی عاقبت
دل سپردم بر تو و آلت بیا رحمی بکن
حال این مجنون به محبوبت نماتوعاقبت
ای جوووونم ???????بسیارزیباااااااوعالییییییی ??????????
????????