شعر ۸۸۸
خواهم امشب در میان دلبران
باده نوشم جام جام با ساقیان

پایکوبان رقص کنان با مهوشان
تا سحر خوانم نوای دلکشان

مست و مدهوشم کنندآن دلبران
بی خبر از های هوی دیگران

شاهدان در رقص شیدایی کنان
می خرامند در میان عاشقان

مست مستم مستیم درمان کنان
دور بودن از جفای نا کسان
میبرند مستانه سوی حوریان
در بهشت عاشقان و دلبران

5 Comments

  1. تو اگر باشی و من باشم و باران باشد
    به بغل می کشمت گر چه خیابان باشد

    هوس بوسه به لبهای تو وقتی آید
    مشکلی نیست در آن کوچه نگهبان باشد

    لب تو باشد و من باشم و ای وای خدا
    گنه بوسه زدن گردن شیطان باشد

    گونه ات معدن و من در پی استخراجش
    نمکش حیف که در حصر نمکدان باشد

    باز باران به دلم شور جوانی بخشید
    “نم باران و تو” ایکاش،فراوان باشد

    راستی هرچه که شد بین من و تو رازست
    راز داری صفت فرد مسلمان باشد

    من فقط عاشقم و هیچ ندارم ایمان
    از خدا نیست نهان از تو چه پنهان باشد

پاسخ دادن به mozhganp2000 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *