شعر. ۸۶۴
گفتم شده ام مست ز پیمانه ی او
من در بدرم ز کوی و کاشانه ی او

اندیشه کنم چه گونه بر پای کنم
فریاد و فغان ز جور و آن پیشه او

One comment

پاسخ دادن به s4eedeh1 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *