شعر
در غربتم و غریب جانانه شدم
چون شمع اسیر پر پروانه شدم

دلبرزمنش ، بریده دل گردیدست
من در بدر و اسیر میخانه شدم

3 Comments

  1. شراب شوق می نوشم
    به گرد یار می گردم
    سخن مستانه می گویم
    ولی هشیارمی گردم
    گهی خندم، گهی گریم
    گهی افتم، گهی خیزم
    مسیحادر دلم پیدا و من بیمار می گردم
    #اهو

پاسخ دادن به ahoo13700 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *