شعر ۷۴۶
بی سر و پایی ما بین که در کوی بتان
کوس رسوایی ما بر سر بازار کنند
که بمیخانه شبی مست وخرابم بکنند
جرعه ای باده نخورده چه بدنام کنند
شعر ۷۴۶
بی سر و پایی ما بین که در کوی بتان
کوس رسوایی ما بر سر بازار کنند
که بمیخانه شبی مست وخرابم بکنند
جرعه ای باده نخورده چه بدنام کنند
عالیـــــــــــه ???استادعزززیزززم
مثلِ آن مردابِ غمگینیم
که نیلوفر نداشت..
♥️
حالِ من بد بود اما
هیچ کس باور نداشت..
خوب می دانم
که تنهایی مرا دِق می دهد..!
عشق هم در چنته اش
چیزی از این بهتر نداشت “اهو