شعر ۷۴۷
من نگویم که دل درطلب باده ی کیست
یا به می خانه اسیررخ جانانه ی کیست
به دعای سحر پیر به خمخانه ی کیست
آنچه داردبه دل خانه وکاشانه کیست
_سزاوار
شعر ۷۴۷
من نگویم که دل درطلب باده ی کیست
یا به می خانه اسیررخ جانانه ی کیست
به دعای سحر پیر به خمخانه ی کیست
آنچه داردبه دل خانه وکاشانه کیست
_سزاوار
عالیــــــــــه استادبزرگوارم????
ای پــیر خرابات
که میخـانه ندیدی
ویرانه دل مـاست
تو ویـرانه ندیدی..
ای رند غزل پـوش،
که بر سنگ سرت خورد
از دوست چه دیدی
که ز بیگانه ندیدی