۵ تیر ۱۳۹۷ ۵ تیر ۱۳۹۷ شعر_مهدی شعر ۷۴۷ من نگویم که دل درطلب باده ی کیست یا به می خانه اسیررخ جانانه ی کیست به دعای سحر پیر به خمخانه ی کیست آنچه داردبه دل خانه وکاشانه کیست _سزاوار نوشتهٔ پیشین نوشتهٔ بعدی 2 Comments ahoo13700 ۸ تیر ۱۳۹۷ at ۲:۰۲ ق٫ظ 7 سال ago عالیــــــــــه استادبزرگوارم???? ahoo13700 ۸ تیر ۱۳۹۷ at ۲:۰۲ ق٫ظ 7 سال ago ای پــیر خرابات که میخـانه ندیدی ویرانه دل مـاست تو ویـرانه ندیدی.. ای رند غزل پـوش، که بر سنگ سرت خورد از دوست چه دیدی که ز بیگانه ندیدی پاسخ دادن به ahoo13700 لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *CommentName* Email* Website Save my name, email, and site URL in my browser for next time I post a comment. Δ
ahoo13700 ۸ تیر ۱۳۹۷ at ۲:۰۲ ق٫ظ 7 سال ago ای پــیر خرابات که میخـانه ندیدی ویرانه دل مـاست تو ویـرانه ندیدی.. ای رند غزل پـوش، که بر سنگ سرت خورد از دوست چه دیدی که ز بیگانه ندیدی
عالیــــــــــه استادبزرگوارم????
ای پــیر خرابات
که میخـانه ندیدی
ویرانه دل مـاست
تو ویـرانه ندیدی..
ای رند غزل پـوش،
که بر سنگ سرت خورد
از دوست چه دیدی
که ز بیگانه ندیدی