شعر ۴۴۰
ایدل به شادی درآی قافله جاریست
اوای جرس قافله سالار همانیست
محمل بدارید که دلدار کجاوست
فریاد بر آرید که محبوب خمارست
ساقی بپا خیز صراحی بکارست
مطرب تو بنواز معشوق همانست
زلفش سیاه و خم ابروش عیانست
ایمان به تاراج شده قبله همانست
حاجات چو خواهی نیازش بنازست
سجاده به مسجد بنه اومحرم رازست
به به.واقعا لذت بخشه ???