شعر۵۲

چه  کنم  بسکه  گرفتار  غم یار شدم
به  اسیری  پی ان  دلبر  دلدار  شدم

غم  بیهوده  بجانم  زده  این دل شرری
که چرا اینهمه من غصه و غمخوار شدم

دل  شوریده ی  من  مهربتان  میطلبد
عاقبت  خانه  نشین  در  احزان  شدم

One comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *