شعر۱۲۹۸

گفته ام یا رب تو با ما چون کنی
عالمی عاشق تو مجنون می کنی

هر دلی را بهر خود شیدا کنی
صوفیان دل داده اند رسوا کنی

هر کجا بینی دل شوریده حال
سوی خود خوانی و غوغاها کنی

ساقی و شاهد به هر میخانه ای
مجلس آرای تواند رقصان کنی

آن خم و خمخانه را از بهر خود
در ره عشاق بلواها کنی

مسجد و محراب هم از آن توست
با بت و بتخانه هم چون ما کنی

دار را بر عاشقان بر پا کنی
این چنین سودا تو با ما می کنی

3 Comments

  1. دیشب شاهد بحث بین دو نفر بودم
    و یکیشون گفت:
    “تو اینقدر خودتو نمیبینی که حتی از ظرف بیسکویت روی میز هم اون شکسته هاشو برمیداری
    میگی سالم هاش باشه برای بقیه.”
    خواستم بگم یادت نره حواست باید اول از همه به خودت باشه؛
    فداکاری هایی که میکنی مرز داره اگر از مرزش رد بشی هم خودتو آزار میده هم بقیه رو…
    خودتو فراموش نکن
    تو در نهایت فقط خودتو داری…
    ??

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *