شعر۱۱۱۸
گر مست شدی ساقی از میکده بیرون رو
چون جمع شوندامشب ازمسجدو میخانه
گیرم دلا امشب از ساغر و پیمانه
بوسم لبِ لعلش چون مست ز پیمانه
مستست و خراباتی امشب چه رندانه
با شاهدکی تنها دل داده به جانانه
هم راز و هم پیمان در خانقه جانان
هو هو کند امشب آن پیر به میخانه
در دامگه عشقش مستانه ی مستانه
بس جام زنیم امشب از ساغر جانانه