شعر۸۳۳
جلوه ی رخسار تو آتش به جانها میزند
آن نگاه مست تو خنجر به دلها میزند
آن لب میگون تو ازهر طهور طاهرترست
هر که نوشد عافیت بر عالم و عقبا زند
شعر۸۳۳
جلوه ی رخسار تو آتش به جانها میزند
آن نگاه مست تو خنجر به دلها میزند
آن لب میگون تو ازهر طهور طاهرترست
هر که نوشد عافیت بر عالم و عقبا زند