شعر۱۲۸۷

جان در کف و ما در پی آفاق نبودیم
شوریده و سر مست ز اغیار نبودیم

گفتند در این وادیه از بهر چه بودیم
گفتیم نه دانیم که از بود و نبودیم

آن شیشه عمری که بدست اجل افتاد
بر سنگ به کوبند چنانی که نبودیم

4 Comments

پاسخ دادن به hamzehrigiladez لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *