شعر۱۲۸۷
جان در کف و ما در پی آفاق نبودیم
شوریده و سر مست ز اغیار نبودیم
گفتند در این وادیه از بهر چه بودیم
گفتیم نه دانیم که از بود و نبودیم
آن شیشه عمری که بدست اجل افتاد
بر سنگ به کوبند چنانی که نبودیم
شعر۱۲۸۷
جان در کف و ما در پی آفاق نبودیم
شوریده و سر مست ز اغیار نبودیم
گفتند در این وادیه از بهر چه بودیم
گفتیم نه دانیم که از بود و نبودیم
آن شیشه عمری که بدست اجل افتاد
بر سنگ به کوبند چنانی که نبودیم
??????
مثل همیشه عالی❤️❤️❤️
مهدی عزیز خوندن اشعارت خدا میدانتد به من انرشی میده مسائلی برایم پیش آمده که کمتر به گو شیم توجه دارم والله چه خستگی خیلی هم خوبه
ببخشید انرژی