شعر۶۹۲
آمدی بار دگر افسون کنی
خون دل برسینه مجنون کنی

آمدی تا عشق بازی سر کنی
همچو لیلی عاشقی در دل کنی

آمدی فریاد خسرو سر کنی
زخم خنجر بردل شیرین کنی

آن گلندام و تو بهرامی کنی
رابعه جانش به جانانش کنی

شورو شیدائی به عالم واکنی
عاشقی ها در سرای دل کنی

مهدی شوریده را شیدا کنی
در دلش بلوای لیلاها کنی

خاموشی جایز نباشد پرپر گل دیدنو

3 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *