شعر۱۰۷۲
عاشقان آیند و خاک گور من ساِغر کنند
مجمری از عنبر و مشک ختن بر آن کنند

تا بسازندز آن سفال و جام ها پرمی کنند
حلقه حلقه زان سفال بر زلف آن دلبرکنند

جام ها زان تربتم بر میکده اهدا کنند
تا شراب لعل گون برجام و هم ساغرکنند

مطربان باساز و طنبور شورها بر پا کنند
شاهدان با رازو نازهرعشوه ای برما‌کنند

گردش مینای ساقیست نوش نوش برپاکنند
با نفیر نوش نوش احیای جان بر ما کنند

مست را هوشیار بینی مرده رااحیاکنند
زلف را آشفته بینی این دلا رسوا کنند

5 Comments

  1. ‌ ‎‌‌‌‎࿐჻ᭂ⸙♥️⸙჻ᭂ࿐
    زنــدگی کـاش کـه بر وفق مرادت باشد
    آنکـه از یـاد تـو را بـرد ،بـه یادت باشد
    بعد ازاین از ته دل کاش بخندی نه فقط
    خنـده بـر کنـج لبـت، از سر عادت باشد
    غم نبیـنی گـل مـن اشک نبیند چشمت
    از تـو در یاد همـه ، چهره ی شادت باشد
    آنقــدر بخـت به روی تو بخندد که فقط
    حس هرکس که تورا دید، حسادت باشد
    اینهمه غم که تو بر دوش کشیدی، ایکاش
    جاش بر شـانه ی تـو، مرغ سعادت باشد.

پاسخ دادن به s4eedeh1 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *