شعر A16
مسجد و میخانه را بنهاده راه دل شدیم
کعبه و بتخانه را هشته پی دلبر شدیم

از طواف سنگ و گل رسته ره آن دل شدیم
تا بیابیم اصل خویش بر مکتب جانان شدیم

2 Comments

  1. ‎می‌خواستم خدا را نوازش کنم ?
    ‎ندا رسید؛ کودک یتیم را نوازش کن ..
    ‎خواستم دستان خدا را بگیرم !
    ‎ندا آمد؛ دستان افتاده ای را بگیر ..
    ‎خواستم چهره خداوند را ببینم !
    ‎ندا آمد؛ به صورت مادرت بنگر ..
    ‎خواستم رنگ خدا را ببینم !
    ‎ندا آمد؛ بی رنگی عارفان را بنگر ..
    خواستم دست خدا را ببوسم !
    ندا آمد؛ دست کارگری را که درست
    کار می‌کند ببوس …
    خواستم به خانه خدا بروم !
    ندا آمد؛ قلب انسان مومن را زیارت کن ..
    خواستم نور الهی را مشاهده کنم
    ندا آمد؛ ازپرخوری وشکم سیر فاصله‌بگیر.
    خواستم صبر خدای را ببینم !
    ندا آمد؛ بر زخم زبان بندگان صبر کن ..
    خواستم خدای را یاد کنم !
    ندا آمد؛ ارحام و خویشانت را یاد کن ..
    خواستم که دیگر نخواهم ..
    ندا آمد امورت را به او واگذار کن و برو

پاسخ دادن به mozhganp2000 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *