شعر A16
مسجد و میخانه را بنهاده راه دل شدیم
کعبه و بتخانه را هشته پی دلبر شدیم
از طواف سنگ و گل رسته ره آن دل شدیم
تا بیابیم اصل خویش بر مکتب جانان شدیم
شعر A16
مسجد و میخانه را بنهاده راه دل شدیم
کعبه و بتخانه را هشته پی دلبر شدیم
از طواف سنگ و گل رسته ره آن دل شدیم
تا بیابیم اصل خویش بر مکتب جانان شدیم
میخواستم خدا را نوازش کنم ?
ندا رسید؛ کودک یتیم را نوازش کن ..
خواستم دستان خدا را بگیرم !
ندا آمد؛ دستان افتاده ای را بگیر ..
خواستم چهره خداوند را ببینم !
ندا آمد؛ به صورت مادرت بنگر ..
خواستم رنگ خدا را ببینم !
ندا آمد؛ بی رنگی عارفان را بنگر ..
خواستم دست خدا را ببوسم !
ندا آمد؛ دست کارگری را که درست
کار میکند ببوس …
خواستم به خانه خدا بروم !
ندا آمد؛ قلب انسان مومن را زیارت کن ..
خواستم نور الهی را مشاهده کنم
ندا آمد؛ ازپرخوری وشکم سیر فاصلهبگیر.
خواستم صبر خدای را ببینم !
ندا آمد؛ بر زخم زبان بندگان صبر کن ..
خواستم خدای را یاد کنم !
ندا آمد؛ ارحام و خویشانت را یاد کن ..
خواستم که دیگر نخواهم ..
ندا آمد امورت را به او واگذار کن و برو
????عالے استــــــــــــاد