شعر ۱۰۰۹
ما دل شده و پیر ز رفتار نگاریم
افسرده و شوریده پریشان نگاریم
شوریده گی ما حکایت ز دل ماست
این پیری و رنجوری ز دلدار نگاریم
ازدست جفایش به مسلخ شده ایم ما
شمشیر بدست آمده قربان نگاریم
افسوس دراین وادیه غمخوارنداریم
افتاده و مجروح ز بیداد نگاریم
ای هم نفسان قصد نجاتم ندارید
آیید و ببینید که مجنون نگاریم
ای جانمممممم دخترگل???????
شعربسیارعالییی??????????