شعر ۹۷۰
تو چه دانی شور غوغا میکند
قلب عاشق را چه رسوا میکند

های هوی صوفیان در جان کند
مست و شیدایی بر جانان کند

4 Comments

  1. ❤┊_._゚❤✱。 ☜ •。✿?✿?✿?✿ *。✺* ∵✺。 ?。✺∵ ゚*✺。❤️。✺*゚  ゚*✺*
    ?──██──────?Like✿
    ?──██──────?Like✿
    ?──██──────?Like✿
    ?──██▄▄▄───?✬ˇˆ✬?✬ˇˆ✬?✬ˆˇ✬?✬ˇˆ✬?゚❤✱。 ☜ •。✿?✿?✿?✿ *。✺* ∵✺。 ?。✺∵ ゚*✺。❤️。✺*゚  ゚*✺*

  2. نه به آغوش کسی غیر تو عادت دارم
    نه دگر حوصله ی آه و شکایت دارم
    غم ایّام کِشم _در طلبت می سوزم
    نه دگر چشم امیدی به وفایت دارم
    دل به افیون جفای تو اَلَم ها سر کرد
    به جفای تو ستمکار _ ارادت دارم
    بی من از آینه پرهیز کن ای زیبا رو
    که به آیینه دگر حس حسادت دارم
    سوزی از ساز من آتش زده بر جان و دلم
    زِ خَمی کهنه چه دانی که به قامت دارم
    رفتی اما پس از این منتظر مرگم‌ باش
    همچو باغی شدم انگار که آفت دارم

پاسخ دادن به s4eedeh1 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *