شعر ۸۴۰
من مست ز میخانه وتو مست زمی
من هو کنم و تو داد یا هو ز می
من دید جمال یار و تو دیده به می
من طالب یارم و تو دلداده به می

4 Comments

  1. من فدای طعمِ شیرینِ لبِ قندت شوم
    عاشق ِچشم ِقشنگ وطرحِ لبخندت شوم

    پیشِ من از طاقِ ابروهای نازت قصه گو
    تا خودم دیوانه ی ابرویِ پیوندت شوم

    اینهمه خوردی قسم پیشم بمانی تا ابد
    آمدم قربانِ تو با عهد و سوگندت شوم

    نذر من کردی گلم آن گردن آویزت ولی
    کاش میشد تا دمی بند ِ گلوبندت شوم

    دامن کوتاه و گل دار ِ قشنگت را بپوش
    با دو دستم حلقه ای جایِ کمربندت شوم

    چادر از سر وانکن میترسم ازچشمان ِشور
    چادرت را واکنی باید که اسفندت شوم

    قفل و زنجیر نگاهت را به چشمانم ببند
    آفرینت گویم و پا بسته در بندت شوم… ?

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *