شعر ۸۴۰
من مست ز میخانه وتو مست زمی
من هو کنم و تو داد یا هو ز می
من دید جمال یار و تو دیده به می
من طالب یارم و تو دلداده به می
شعر ۸۴۰
من مست ز میخانه وتو مست زمی
من هو کنم و تو داد یا هو ز می
من دید جمال یار و تو دیده به می
من طالب یارم و تو دلداده به می
من فدای طعمِ شیرینِ لبِ قندت شوم
عاشق ِچشم ِقشنگ وطرحِ لبخندت شوم
پیشِ من از طاقِ ابروهای نازت قصه گو
تا خودم دیوانه ی ابرویِ پیوندت شوم
اینهمه خوردی قسم پیشم بمانی تا ابد
آمدم قربانِ تو با عهد و سوگندت شوم
نذر من کردی گلم آن گردن آویزت ولی
کاش میشد تا دمی بند ِ گلوبندت شوم
دامن کوتاه و گل دار ِ قشنگت را بپوش
با دو دستم حلقه ای جایِ کمربندت شوم
چادر از سر وانکن میترسم ازچشمان ِشور
چادرت را واکنی باید که اسفندت شوم
قفل و زنجیر نگاهت را به چشمانم ببند
آفرینت گویم و پا بسته در بندت شوم… ?
رقص قلمتان مستدام انشالله
?????ای جوووونم بسیارزیباوعاااالی?????????
به به به خیلی خیلی عالی بابایی گلم????????????????❤️❤️❤️❤️????