شعر ۵۱۴

آیم  به  برت  که  ناله و داد کنم
فریاد  ز  بی  کسی و  ایام کنم

گویم  دلا مکن که  دیوانه  شوم
آواره زدست توچومجنون بشوم

2 Comments

  1. اسیر بوسہ اے هستم
    ڪه از رویت طلب دارم
    تمام بوسہ هایم را
    نبوسیده به لب دارم

    طبیبے ناخوش احوالم
    حبیبم گشتہ بیمارم
    به شوق عافیت
    عمرے در این وادے مطب دارم ???اهو?

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *