شعر

بار الها عدل خود رو کرده ای
حکمت از خیر و شرت وا کرده ای

این چه شوریست بدلها کرده ای
غُصه و غم را بر ما کرده ای

شور و شیدایی ز ملت برده ای
ماتم و سوز و گداز آورده ای

خلق را افسون و جادو کرده ای
غم سرا این ملک را تو کرده ای

هیرمند بر مردمان خشکیده ای
مردمانش را تو حیران کرده ای

طاهر عریان چه نیکو گفته ای
گفته اش بر مردمان جا کرده ای

آن یکی نعمت و نازش داده ای
این دگر نانش به خون آلوده ای

عدل و داد خود اگر این کرده ای
راه و رسم اهرمن به کرده ای

One comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *