شعر۱۰۴۲
شهره شدم بیا ببین عشق مرا بکوی خود
از می و میخانه جدا در حرم وفای خود

منکه نهان نمیکنم گفته ی عشق و عاشقی
شهره شهر گشته ام ازنگهت به عشق خود

دار وجودمن ببین خوار شدست بکوی تو
خانه وکاشانه من رفت به پای عشق خود

درطلب تو بوده ام خانه به خانه کوبه کو
آنچه ندیده ام درآن بزم ونوای عشق خود

بی سر و پا بوده ام‌ در طلب نگاه تو
شوق به اوج میبرد ، این دل بیقرار خود

مهدی عاشقا به بین گشته اسیر روی تو
های کندبه هوی تو شکوه کندزعشق خود

3 Comments

  1. می‌خواستم زندگی کنم
    راهم را بستند…
    ستایش کردم
    گفتند خرافات است…
    عاشق شدم
    گفتند دروغ است…
    گریستم
    گفتند بهانه است….
    خندیدم
    گفتند دیوانه است….
    دنیا را نگه دارید!!
    می‌خواهم پیاده شوم !…
    دکتر_شریعتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *