شعر۸۹۰
ناله ها کردم به مسجد داد و داداری نبود
شکوه ها کردم به محراب همدمی آنجا نبود
زار بودم زار گشتم در مزار بی کسی
دیر را غم خانه دیدم آشنا آنجا نبود
خاک میقات توتیا کردم به چشم
درطواف کعبه دل آنجا سپردم کس نبود
گرد آن خانه به گشتم صاحب خانه نبود
دل از آن خانه بریدم مالک خانه نبود
بهر عشق و عاشقی هرجا دویدم او نبود
او نبود و هر کجا بود خانه جانان نبود
وقتی دلم برایِ “تو” بی تـــــــاب میشود
چشمم برایِ دیدنت مشتــــــاق میشود
آنقدر شـــــرم دارم که عشقم به” تو”
پشتِ ردیف و قافیه پنهان میشود
زیبای من”تو” نیمه ای از وجودمی
با” تو”ست که غزلِ من ناب میشود
با “تو” ستاره میچکد از شعر هایِ من
بی تو ردیف و قافیه کمیاب میشود
╲ ╭?
╭ ♥️ ╯❤️❤️❤️❤️❤️
?╯╲
عالی بود عالی ???????