شعر۱۰۴۳
آمده ام به درگهت شکوه کنم زگفته ات
نکته به نکته مو به مو
شرح دهم حکایتت باز کنم شکایتت
ذره به ذره کوه به کوه
بس که تونازکرده ای گفته درازکرده ای
از من و آن حکایتت
ذره به ذره مو به مو
حسن جمال یافته ای فتنه بپا کردهای
بر سر کوی عاشقان
ذره به ذره کوه به کوه
دل بهوای روی توخون چکدازدودیده ام
قطره به قطره جو به جو
این دل بی نوای من شکوه کند زکار من
ذره به ذره کوه به کوه
ناز تو میکشد دلم من چه کنم به دلبرم
چهره به چهره رو به رو
سوزدلم چو آتشست شعله زندبه هستیم
دود کند وجود من
ذره به ذره کوه به کوه
صبح را
شادی را
و رنگها را
به زندگی دعوت ڪن
ڪه میگذرد مثلِ باد
این بهارِ عمر…
سلام صبحتون بخیر و شادی
بسیار عالی