شعر۹۸۰
رسم یاری نیست با یاران دل آزاری کنی
جلوه رخسار خود را دور از یاران کنی

مه جبین باشی ومهتابو به یاران نی کنی
دلبری ها با من و دلدادگی با او کنی

One comment


  1. چه کسی داد به چشمان تو سوگند مرا.
    که چنین کرده به سوگند تو پا بند مرا.
    عمق تنهایی من پیش نگاهت هیچ است.
    که ازآن چاله به این چاه درافکند مرا.
    گره موی تو بسته است به جانم تا مرگ.
    چه کسی خواست چنین عاجزو در بند مرا.
    رنگ چشمان تو یک معجزه ی بی همتاست .
    که به این رنگ درآمیخت و افکند مرا.
    من جدا بودم ازاین شور که نامش عشق است.
    چه کسی داد به این غائله پیوند مرا.
    تو مگر شادی دنیای مرا دزدیدی.
    که حرام است دگربعد تو لبخند مرا…..
    #مهنازـشاهرودی ༻‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *