شعر ۹۲
مادر ره معشوق بسی جور کشیدیم
مادیده ودل جانب معشوق کشیدیم
در میکده بسیار می و باده کشیدیم
با ساقی و شاهد پی دلدار دویدیم
معشوق ندیدیم و معشوقه ندیدیم
خمخانه به گشتیم و دلدار ندیدیم
او غارت دل کرده و یغما زده بودیم
او آفت جان کرده و ماغمزده بودیم
بسیار کشیدیم غم دوری جانان
یک بوسه ز لبهای لب یار ندیدیم
گفتیم ذلیخا شده و دیده ندیده
یوسف شدم و زلف ذلیخا ندیدیم