شعر ۹۴
سخن عشق بجز در بدری نیست دلا
جگرخون شده جز حاصل دل نیست دلا

جام می از کف دلدار ستاندی دلا
دل ودین داده بدل مشکل دل نیست دلا

3 Comments

  1. مادر بزرگم آخر همه‌ی تلفن‌هایش می‌گفت:
    کاری نداشتم که!
    زنگ زده بودم صدایتان را بشنوم…
    ما هم که جوان و جاهل،
    چه می‌دانستیم صدا با دل آدم چه می‌کند…
    ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *