شعر ۹۹۰
بزن باران زمین ها تشنه هستند
بزن باران گیاهان خفته هستند

بزن باران که مردان خسته هستند
بزن باران جوانان خواب هستند

بزن باران خروش سیل برپاست
بزن باران مسیل سیل بر جاست

بزن باران که جان دادن به جانهاست
بزن باران که دل دادن به دلهاست

بزن باران که سرداران به خوابند
بزن باران که مردان زیر آبند

بزن باراند که بیداری ندارند
بزن باران که هوشیاری ندارند

بزن باران که بیدار کرده ای تو
بزن باران که رسوا کرده ای تو

بزن باران پریشان کرده ای تو
بزن باران چه غوغا کرده ای تو

4 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *