شعر a30 آئیم و سخن از نی و نائی به کنیم در بستر عشق ناله از نی به کنیم گوئیم فغان از نی و از نائی نی آورده شدیم رّجعّت نائی بکنیم

شعر a29 میقات چو رفتم ردِ آن پای تو دیدم در کعبه صفای رخ زیبای تو دیدم زمزم زلالست در آن اشک تو دیدم لبیک اگر هست ز سیمای تو دیدم

شعر۱۰۸۶ ما مست و خرابیم و خراباتی و سرمست پیمانه شکستیم از آن ساقی سر مست گفتند صراحی ز که گیرید چنین مست گفتیم از آن شاهد شوریده سر مست

شعر ۱۰۸۵ عمری به مسجد پی دلدار دویدید از مسجدیان راه درستی نشنیدید اکنون بیائید به میخانه در آئید تا آنچه به مسجد ندیدید ببینید

شعر ۱۰۸۴ داغی که به دل جانب آن یار گرفتیم درد یست که از پیر ز میخانه گرفتیم گفتیم دعائی و ثنائی بر دلدار یا رب چو گفتیم ، ز پیمانه گرفتیم

شعر۱۰۸۳ گر طاقت اسرار نداری مرو در محفل عشاق پی یار مرو آنجاست که سّردهند و اّسرار برند بردار اگر دیدن دلدار نداری مرو

شعر۸۴۵ حسرت به دلم ماند و ندیدم که بیائی ای دل تو بگو این همه بیگانه چرائی شوریدگی از ماست که دلدار ندیدیم ای هم نفسم بی خبر از گفته ی مائی میخانه به میخانه پی یار دویدیم یک بار نجستیم و غریبانه ز مائی ترسم که بمیرم رخ زیبات …

شعر۱۰۲۹ صورتگر نقاشی خوش نقش کشیدی تو آن صورت زیبا را ، بر بوم دل خانه بر طاق آبرویش ، شمعی به پا کردی چون شمع زعشق تو ، سوزد در آن خانه هنگامه به پا کردی ، نقشی زدی بر بوم آن خوی به پیشانی‌ ، آن لب به …

شعر۹۶۲ رهزنی کار دل است و دلستانی کار دل این همه عیاری از دل شحنه ومستان زدل گر فغان از دل بر آید آه سوزان هم ز دل عاشقی ها گر کند دل ساز معشوقی ز دل ساقی مجلس ندا در می دهد فریاد دل شاهدان برپاخیزید رقص مجلس هم …

شعر a28 به خیال رخ تو نعره زنان خواهم رفت پی دلداری دل جامه در ان خواهم رفت گر نظر بر رخ بیمار و علیلم نکنی بی خبررقص کنان باده زنان خواهم رفت