شعر ۸۳۳ جلوه رخسار تو آتش به جانها می زند آن نگاه مست تو خنجر به دلها می زند آن لب میگون تواز هرطهور طاهرترست هر که نوشد عافیت برعالم و عقبی زند
برچسب: irantravelingcenter
شعر ۸۲۷ چندیست حکایت ، از دل ما نکنی در محفل عشق ، سخن ازما نکنی گویندبه رقیب نرد عشق باخته ای با او شش و بش، با دلم جنگ کنی