ز سر کوی تو رفتم که اسیرت نشوم
دانه ی دام ندیدم که حبیبت نشوم

جیگر سوخته ام در طلب روی توبود
دیده راکاج نمودم که به دامت نشوم

همه جا وصف جمال تو به بازار کنند
جانب بادیه رفتم که بصیرت نشوم

3 Comments

  1. ‍ هر روز می روم به مسیری که دیدمت
    جایی که عاشقانـه به جانم خریدمت

    جایی که دیدم ای گل زیبا شکفته ای
    امـا بـرای آنـکه بـمانـی نچـیدمت

    یادم نرفته است که چشمان خسته ام
    افتـاده در نـگاه تـو بودو نـدیدمـت

    یعنـی ندیـدم آمده بـاشی برای من
    اما به چشم آمـده ها می کشیـدمت

    گر من خدات می شدم ای نازنیـن من
    اینـگونـه بـا وقـار نـمی آفریدمـت

    حتی به جای اینکه بچینم تو را ز خاک
    یک عمـر عاشقانـه فقط پـروریدمت

    دیـوانـه ام کـه بـا هـمه بی وفـائیت
    سی سال می نوشتمت و می شنیدمت

    آری بـرای اینکه بـدانی چه می کشم
    هر روز می روم به مسیری که دیدمت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *