۲۵ آذر ۱۳۹۷ ۲۵ آذر ۱۳۹۷ beautiful, iran, love, poet, poetry, ادبیات, ایران, بهترین, زاهدان, زیبا, زیبایی, شاعر, شعر, شعر_عاشقانه, شعر_مهدی_سزاوار, شعر_نو, شعرای_معاصر, عشق ز سر کوی تو رفتم که اسیرت نشوم دانه ی دام ندیدم که حبیبت نشوم جیگر سوخته ام در طلب روی توبود دیده راکاج نمودم که به دامت نشوم همه جا وصف جمال تو به بازار کنند جانب بادیه رفتم که بصیرت نشوم نوشتهٔ پیشین نوشتهٔ بعدی 3 Comments mandegarbashh ۲۵ آذر ۱۳۹۷ at ۴:۵۳ ب٫ظ 6 سال ago فدای خندهات ?????????❤❤❤زیباااااا??????????? s4eedeh1 ۲۵ آذر ۱۳۹۷ at ۵:۰۲ ب٫ظ 6 سال ago دخمل ناز??????????بسیارزیباااوعالییی????????? mozhganp2000 ۲۶ آذر ۱۳۹۷ at ۹:۳۸ ق٫ظ 6 سال ago هر روز می روم به مسیری که دیدمت جایی که عاشقانـه به جانم خریدمت جایی که دیدم ای گل زیبا شکفته ای امـا بـرای آنـکه بـمانـی نچـیدمت یادم نرفته است که چشمان خسته ام افتـاده در نـگاه تـو بودو نـدیدمـت یعنـی ندیـدم آمده بـاشی برای من اما به چشم آمـده ها می کشیـدمت گر من خدات می شدم ای نازنیـن من اینـگونـه بـا وقـار نـمی آفریدمـت حتی به جای اینکه بچینم تو را ز خاک یک عمـر عاشقانـه فقط پـروریدمت دیـوانـه ام کـه بـا هـمه بی وفـائیت سی سال می نوشتمت و می شنیدمت آری بـرای اینکه بـدانی چه می کشم هر روز می روم به مسیری که دیدمت پاسخ دادن به s4eedeh1 لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *CommentName* Email* Website Save my name, email, and site URL in my browser for next time I post a comment. Δ
mozhganp2000 ۲۶ آذر ۱۳۹۷ at ۹:۳۸ ق٫ظ 6 سال ago هر روز می روم به مسیری که دیدمت جایی که عاشقانـه به جانم خریدمت جایی که دیدم ای گل زیبا شکفته ای امـا بـرای آنـکه بـمانـی نچـیدمت یادم نرفته است که چشمان خسته ام افتـاده در نـگاه تـو بودو نـدیدمـت یعنـی ندیـدم آمده بـاشی برای من اما به چشم آمـده ها می کشیـدمت گر من خدات می شدم ای نازنیـن من اینـگونـه بـا وقـار نـمی آفریدمـت حتی به جای اینکه بچینم تو را ز خاک یک عمـر عاشقانـه فقط پـروریدمت دیـوانـه ام کـه بـا هـمه بی وفـائیت سی سال می نوشتمت و می شنیدمت آری بـرای اینکه بـدانی چه می کشم هر روز می روم به مسیری که دیدمت
فدای خندهات ?????????❤❤❤زیباااااا???????????
دخمل ناز??????????بسیارزیباااوعالییی?????????
هر روز می روم به مسیری که دیدمت
جایی که عاشقانـه به جانم خریدمت
جایی که دیدم ای گل زیبا شکفته ای
امـا بـرای آنـکه بـمانـی نچـیدمت
یادم نرفته است که چشمان خسته ام
افتـاده در نـگاه تـو بودو نـدیدمـت
یعنـی ندیـدم آمده بـاشی برای من
اما به چشم آمـده ها می کشیـدمت
گر من خدات می شدم ای نازنیـن من
اینـگونـه بـا وقـار نـمی آفریدمـت
حتی به جای اینکه بچینم تو را ز خاک
یک عمـر عاشقانـه فقط پـروریدمت
دیـوانـه ام کـه بـا هـمه بی وفـائیت
سی سال می نوشتمت و می شنیدمت
آری بـرای اینکه بـدانی چه می کشم
هر روز می روم به مسیری که دیدمت