شعر
میر مجلس به پیمانه منصور چه کرد

ساقی وشاهدوآن شیخ به آن پیر چه کرد

می او از چه قماشیست که آرد بر یار

همچو حلاج به رقص آوردم بر سر دار

3 Comments

  1. جان من عشق تو را چیدن و دیدن هنر است.
    باهمه عشوه گری , بر تو رسیدن هنر است.

    هرچه هم ناز کنی , ناز کشت خواهم بود.
    نازنینا به خدا ناز کشیدن, هنر است.

    دل من تنگ شد و چاره آن روی تو شد.
    روی تو دیدن و آن را نگزیدن , هنر است.

    من غرور تو ام ای کبک خرامان به خدا,
    سخن عشق ز حرف تو شنیدن, هنر است.

    تو درخت خوش این باغی و من می دانم,
    زان همه میوه یکی, زان همه چیدن هنر است.

    کام من در طلب لعل لبت کام گرفت.
    نازنین کام دل انگیز چشیدن, هنر است.

    گل مریم , زشمیمت شده ام مست و خراب.
    بی می و باده اگر مست شد این تن, هنر است..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *