شعر ۸۵۲
به کوی یار می گشتم شب و روز
نشان ازخویش و بیگانه همه روز
همه گویند که او محمل به بسته
ز کوی آشنایانش همان روز

3 Comments

  1. بت پرستم نکن اینگونه به سیمای خودت
    قبله را کج نکنی بر رخ زیبای خودت

    سجده گاهم تویی و قبله ی سیار منی
    جهت قبله نما ، چهره ی دیبای خودت

    مثل #انجیلی و توراتی و وحی آمده ای
    شده ای مذهب من با #دم_گیرای خودت

    ساحری یا که فرستاده ای از سمت خدا
    می کنی #معجزه با دست #مسیحای خودت

    #مریمی ، #روح_خدا در نفست مشهود است
    می کشانی تو مرا سمت #کلیسای خودت

    گر بگویم تو خدا هستی و من بنده ی تو
    عین کفراست وشدم کافر وشیدای خودت

    کافرم یا که مسلمان ، به تو ایمان دارم
    آیه نازل نکن از چشم فریبای خودت

    چشمم از شیوه چشمان تو حیران مانده
    تو چه داری وسط دیده ی بینای خودت

    لب ز لب وا بکنی از نفست می میرم
    کرده ای واله مرا با لب شیوای خودت

    عاشقت هستم و گفتم به تو اما گفتی…
    خواهشا دل بکن ازخواهش بیجای خودت
    .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *