شعر ۸۳۲
ما مست و خرابیم و خرابیم و خراب
رندانه بمیخانه روانیم و روانیم و روان
صبر و آرام نداریم و نداریم و ندار
بی قراریم و قراریم و قراریم و قرار

بیقرارافتاده ایم افتاده ایم دردام عشق
غرق عشقیم و قراریم و قراریم و قرار
شور و شیدایی به یک جا داده ایم
حال خود از دست دادیم بی قرار
تاب و بی تابی ما هم شد خراب
همچو شمع از عشق باشیم بی قرار

4 Comments

  1. عاشقی دیوانه ام ، باور بکن این حرف را
    بی کس و بی خانه ام ، باور بکن این حرف را

    من ندارم جز تو در دل آشنای دیگری
    از همه بیگانه ام ، باور بکن این حرف را

    تا ز عشقت جرعه ای نوشیده ام از جام می
    مست در میخانه ام ، باور بکن این حرف را

    گر نباشی این فضای خانه دلگیرست و سرد
    کلبه ای ویرانه ام ، باور بکن این حرف را

    در خیالات خودم هرشب کنارت هستم و
    گشته ای افسانه ام ، باور بکن این حرف را

    سوخته بال و پرم در آتش هجران تو
    از غمت پروانه ام ، باور بکن این حرف را

    شانه های تو شده کوه غرور باورم
    تکیه ی مردانه ام ! باور بکن این حرف را مهتاب قاسم زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *