شعر
چون گریبان باز کردی نَکهَتَت عالم گرفت
با لب لعلت سخن گفتی ایمانم گرفت
مرغِ جانم صید کردی عاقبت دامت گرفت
با نوای دل نوازان شور و شیدایی گرفت
چشم خواب آلوده ات بنیاد هستیم گرفت
دوری از وَصلِ وِصالت دیده گانم را گرفت
شعر
چون گریبان باز کردی نَکهَتَت عالم گرفت
با لب لعلت سخن گفتی ایمانم گرفت
مرغِ جانم صید کردی عاقبت دامت گرفت
با نوای دل نوازان شور و شیدایی گرفت
چشم خواب آلوده ات بنیاد هستیم گرفت
دوری از وَصلِ وِصالت دیده گانم را گرفت