شعر۸۸۳
آمدم تا بینمت گفتا که دل هم رفته است
از قفس مرِغ پریشان حال و بیمار رفته است

گفته ام از بلبلان پرس مرغ جانم دیده است
شکوه مرغان شنیدم دل ز جانم رفته است

عندلیبان شور و غوغا در گلستان کرده اند
باغبان رحمی به دار این مرغ جانم رفته است

خون بهاء رفتنش جانا بگو جان دادن است
قلب بیجانم به بینیدجسم وجانم رفته است

قسمتم از عالم هستی فقط درد است و درد
بی وفائیها جگر خون کرد و جانم رفته است

5 Comments

  1. ??? ┄═▦═▦═▦═◈◈◈═▦═▦═▦═┄ـ
    ۡ ٰۣۣٙۛبٌِۭۢسۭٕۤۢیٍْۭۖٱۣۭۡۨۨاۤإِۣٕ۠ۗۤآْٖٖٙآڑٰٖٖۗ?زٌٍِٖۨۢ۠ىِٕ۠ۛبٍۚٲٍۣۡۤآإْۣٞاٌِۭۨآِِٙۤٳٍٕۙٳٍۭٞۗٵِۢ??عٕۖإْٕٕ۪۟ٳٌۭٖٚٱاِ۪ۤٙٱۣٕۛ٘إزٌٍِٖۨۢ۠یبإِ۠ۛبٍۚٲٍۣۡۤإْۣٓٞاٌِۭۨآِِٙۤٳٍٕۙٳٍۭٞۗٵَِٕٖۢۘڶۭٖۗۚێٍ
    عالییییِ ?
    ┄═▦═▦═▦═◈◈◈═▦═▦═▦═┄ـ
    ____???????
    __???????
    _?????’¯█—
    ____????║¯█—
    ____???_║¯█—
    _??_║¯█—
    ___?║¯█—
    ____║¯█-???
    ____║¯█????
    ____║¯█_?????
    ____║¯█_?????
    ____║¯█??????
    ____???????
    __???????
    _?????’¯█—
    ____????║¯█—
    ____???_║¯█—
    _??_║¯█—
    ___?║¯█—
    ____║¯█-???
    ____║¯█????
    ____║¯█_?????
    ____║¯█_?????
    ____║¯█??????
    ______???????
    _______________???
    _____________???
    ___________???
    _________???
    _______???
    _____???
    ___???
    _???
    _???
    ???
    ???
    ???
    _???
    ___???
    ___???
    _____???
    _

  2. خانہﺍم را سـَر پناهَت می کنم
    تا نفـس دارم نگاهَت می کنم
    جانِ خود را من فدایِ شادی ﺍت
    هستیﺍم را فرش ِﺭاهَت میڪنم
    هِی نگو من خستہﺍم دلمرده ﺍم
    تو بیا…من روبہ راهت میکنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *